محدثهمحدثه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
پیوند عاشقانمونپیوند عاشقانمون، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

محدثه عسل مامان و بابا

مریض شدن عسل مامان 92/8/20

الهی قربون دخترم برم که از دیشب تا حالا(٨/٢٠)حالش بده و همش بالا می اره .صبح که با هم رفتیم  دکترخانم دکتر گفت که ویروس گرفتی وبه خاطر تهوعت حتما باید امپول بزنی   منم کلی گریه کردم  قربون دختر گلم ّ بشم      من چقدر خسته ام خسته ی نداشتن تحمل همه ی این روزها من توان دیدن پریشانی ات را ندارم  من صبور نیستم مادر من زود دلم ترک برمیدارد  نکن با من حواست باشد ک من یک مادرم و تحمل این دیدن ها را ندارم...    ...
24 آبان 1392

دلنوشته

  هر روز بیشتر عاشقت میشوم   و هر روز فکر میکنم امروز نهایت عشق است اما . . .   فردا می آید و من خدا را سپاس میگویم از این نعمت عظیم . . .   نعمت مادر بودنم   شیرخواره من ،شیره جانم هزاران بار به کامت باد   لحظه ایست آن لحظه ، آن لحظه که مرا با تمام وجود نازنینت طلب میکنی   اینها همه برای تو احساس پاک مادرانه است و بس صبحگاه . . . شنیدن آوازی از کلمات شیرینت ، لبخند مهربانت    ، هر روز بالیدنت ، هم بازی شدن با تو   اینها برای من تکرار نشدنی است   خدایا   بچشان به آنهایی که آرزویش را دارند &nbs...
24 آبان 1392

اولین های شاپرک

اولین لحظه های تولد در تاریخ ٩٠/١٠/٢٨ ساعت ٢/٤٠ دقیقه بامداد اولین شب حضور در منزل ٩٠/١٠/٢٨ساعت ٢٠         اولین حمام در تاریخ جمعه  ٩٠/١٠/٣٠       اولین باری که در بیمارستان بستری شدی شنبه ٩٠/١١/١   اولین باری که رفتی مهمونی     اولین باری که پستونک خوردی     اولین نوروز و سفر به خوزستان فروردین٩١   اولین سفر به اصفهان شهریور٩١     اولین سفر به شمال شهریور  ٩١       اولین باری که سوار روروئک شدی       اولین...
20 آبان 1392

همایش شیر خوارگان حسینی

لالا لالا به طفل نیمه ساله چه گویم ای خدا با اشک و ناله زدی ای آب، آتش موج کم کن فرات بی وفا آبش زلاله لالا لالا به لبها یک کلومه لالا لالا گلم  صبرش تمومه صدای دشمنان آید بگوشم بر این شش ماهه یک قطره حرومه لالا لالا زدی آتش به جونم گل من، نازنینم، مهربونم تو بودی نورِ تاریکِ دو چشمم ستاره نیست در این آسمونم لالا لالا چرا ای آسمونی ز داغت گشته بابا قدکمونی مرا حیران نمودی بس کن اصغر چرا رو سوی خیمه می‌کشونی لالا لالا گلِ یاسِ ربابم مزن خنده کنی خانه خرابم سؤالی می‌کند مادر علی جان تو برخیز و بده جایم جوابم                      &n...
17 آبان 1392

علاقه های دردونه مامان

    اول از همه عاشق پد رجونی خیلی خیلی دوسش داری همیشه بهت میگم نمک نشناس اما وقتی فکر میکنم می بینم به خاطر محبت های زیادی پدر جونه که اونو اینقدر دوست داری خدایی ادم خوش قلبو مهربونییه و لایق دوست داشتن انار. لیمو شیرین.خربزه و هندوانه خیلی دوست داری       حموم کردنو دوست نداری اما چون عاشق اب بازی هستی و فقط و فقط به عشق اب بازی میای حموم لواشک خیلی دوست داری می خوری و میگی اوشه     عاشق شیر هستی وای به اون روزی که توی خونه شیر نباشه     نون برنجی خیلی دوست داشتی البته بیشتر عاشق خرد کردن اون توی خونه بودی   علاقه خیلی زیاد به بست...
15 آبان 1392

روز اول محرم

عزیز دلم امروز  برای مراسم شیرخوارگان حسینی برات لباس گرفتم اما بعد که اومدم خونه کلی ناراحت شدم اخه مراسم روز ٩٢/٨/١٧ومن باید حتما میرفتم دانشگاه خدا کنه برای یه ساعتم شده بتونم ببرمت پارسال که رفتیم خیلی مراسم خوبی بو د مراسم شیرخوارگان حسینی ٩١   ...
14 آبان 1392