محدثهمحدثه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
پیوند عاشقانمونپیوند عاشقانمون، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

محدثه عسل مامان و بابا

سهل انگاری

  چند وقتیه محدثه همش در حال خریدن شمشیر و ماشینه                                  دیروز محدثه به باباش گفته بریم هونه مامانا باباشم گفته نه نمیریم مامانا دیگه مارو دوست نداره محدثه هم از دبروز همش از من می پرسه مامان مامانا دیده دوست نداره   من بدم .امروزم که از صبح همش میگه حالم خوب نیست منم بردمش پیش مامانا اما هر کاری کردم نیومد توی خونه  و برگشتیم ما ادما بعضی مواقع ناخواسته کارهایی می کنیم که غیر قابل جبرانه . امروز اسم یکی از عروسکاشو گذاشته نلیله ...
10 ارديبهشت 1393

خبر خبر

ا  امروز از کانون زنگ زدن و گفتن انتقالیت درست شده .باورم نمیشه به همین سادگی  یکی  از ا رزوهای دست نیافتنیم به وقوع پیوسته؛ البته به لطف پدر شوهر عزیزم . ...
27 فروردين 1393

دلنوشته

خدایا تورا سپاس میگویم برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین و دلگیر و بارانی ...... برای غروب هایی که صدای اذان از بلندگوی مسجد به گوشم میرسید و مرا به یادت می انداخت  و یادم می آمد  که مدتیست از سپاست غافل شدم ...... خدایا بابت تمام لحظه های شاد زندگی ام ..... برای خنده هایم خوشی هایم ...... و بهانه هایم برای گریستن ....... تو را سپاس می گویم خداوند مهر و ماه .... خداوند رحمان و رحیم ... برای تمام لبخند های محبت و امید بخش دوستان و برای دست های یاری رسان در وقت نیاز ....... برای تمام زیبایی ها ..... برای وچود گلها ..... ستارگان و ماه و خورشید که هستن تا ما باشیم ....... خدایا در این روزهای آغازین سا...
8 فروردين 1393

لغت نامه عسلی

برو------درو  بشین -----نشین  گل-----دول پاشو---ناشو  امپول---اپا پا -----ها  لباس----داس توت----دوت کجا----تجا  امام اول ---ایی امام دوم ----تسن سوم----تسن چهارم ----تجاد      
7 فروردين 1393

آرایشگاه 92/12/19

ا           دخترم قبل از اصلاح            دخترم بعد از اصلاح             امروز دختر گلمو بردم ارایشگاه به آرایشگر گفتم موهای عسلمو  مدل لیر کوتاه کن  کلی خندید اما وقتی که دید عسلی خیلی آرومه تسلیم خواسته من شد . ...
19 اسفند 1392

مسافرت

    م محدثه یه دوست پیدا کرده بود که داشت میرفت مشهد وقتی ما داشتیم می رفتیم  سوار شیم گیر داده  بود که دوستمم بیاد بعدم همش میپرسید دوستم هوش تجا رفت   وقتی که دختر گلم خیلی کوچولو بود و با هواپیما جایی میرفتیم همش بیقراری می کرد   و جیغ می زد اما ایندفعه که سوار شدیم دخترم اولش خیلی خوشحال بود اما بعدش  رنگش پرید و کلی بالا اورد.و منم خیلی نگران شدم اما خدارو شکر زود حالش خوب شد .ما رفتیم عروسی دایی محمد عکسا شو  بعدا میزارم چون حدیث جون هنوز ایمیلشون نکرده     ...
19 اسفند 1392

لغت نامه دخملی92/12/10

کاکائو -------ها ها ئو  قطار ------اتار صندلی ---تدلی پاشو----ناشو کشمش ---ششش پشی----شیشی بشین---- نشین یه شعرم می خونی به این صورت  تو لو  تولو  صورت هولو   چش سیاه   مامان خوب
10 اسفند 1392